جوانمرد قصاب، پیر افسانه ای صنف قصاب و نام بقعه ای می باشد.
در قرن نهم، «ملاحسین کاشفی» در فتوّت نامه سلطانی [۱] نام جوانمرد قصّاب را عبداللّه و نام پدرش را عامر بصری ذکر کرده و او را یکی از «هفده کمر بسته» علی علیهالسلام [۲] [۳] و از ملازمان محمد حنفیه (متوفی ۸۱) دانسته است که سلاخان ، باید سَندِ رسمیت و اعتبار پیشه خود را با انتساب به او درست کنند، چنانکه در روز غدیر خم ، «حضرت علی علیهالسلام» گوسفند کشت و جوانمرد قصاب آن را سلاخی کرد. حضرت علی گوسفند را پاره کرد و کار سلاخی را از آن پس به جوانمرد احاله کرد. [۴]
برچسبها: آبشار , گسل , شکار ممنوع , روستای درونه , قلعه دختر ,
جوانمرد قصاب
قسمت دوم:
در قرن نهم، ملّا حسين واعظ کاشفي به داستان جوانمرد قصّاب اشاره امّا از ذکر آن خودداري کرده است. شگفت است که نام جوانمرد قصّاب درفتوّت نامه ي قصّاب، از عهد صفوي، نيامده است اما در رساله اي ديگر درباره ي قصّابان و سلّاخان، که ظاهراً در همان دوران صفوي نوشته شده است، داستان او کاملاً ذکر شده که:
کنيزکي از جوانمرد قصّاب گوشت خواست اما به هر گوشتي که جوانمرد به او مي داد، راضي نمي شد تا جوانمرد خشمگين گرديد و پول او را پس داد و گفت که به او گوشت نخواهد فروخت. کنيزک که از سرزنش و آزار سروَر خود مي ترسيد، گريه آغاز کرد. ناگاه شاه مردان علي(ع) از آن جا گذشت و مشکل کنيزک را دريافت و به جوانمرد گفت که به کنيز گوشت بفروشد. جوانمرد که علي(ع) را به چهره نمي شناخت، به او بي احترامي نمود و دست خود را به معناي ردّ کردن، به جانب حضرت علي(ع) تکان داد. پس از آنکه حضرت از نزد او رفت، قنبر يار و همراه علي(ع) آمد و به جوانمرد گفت که تو شاه مردان را نشناختي. جوانمرد که سخت شرمنده و پشيمان شده بود، دست خود را با ساطور بريد و با کارد چشمان خود را کَند از قنبر خواست که او را به نزد علي(ع) ببرد. چون غمگين و نادم به نزد آن حضرت رسيد، گريست و ابراز پشيماني نمود. علي(ع) فرمود که چشمان و دست وي را در موضع خود نهادند و فاتحه اي بخواند و بر جوانمرد دميد، فوراً چشمان و دست بريده ي او درست شد.
منبع :http://www.tebyan.net
برچسبها: روستای درونه, گسل, آبشار, یوز پلنگ, شکار ممنوع
برچسبها: آبشار , گسل , شکار ممنوع , روستای درونه , قلعه دختر ,